قدیم قدیما گاهی زندگی خوب بود. اما همیشه نگران بی پولی بودم.
مثلا دوران ابتدایی کلاس اول یادمه نگران این بودم که خانم معلم چیزی نخواد که نتونم بخرم  این چیزها رو یه بار گفتم به عزیزی گفت اینجانب تو دیوانه بودی.
یادمه اولین خرید با عزیزی که حقوقشو گرفته بود و ما رو برده بود خرید  چقد چسبید هنوز هم یادما.
اولین دعوا بین دو عزیز یادمه حرمتها شکسته شد
مقصر بود نباید اون کارها رو میکرد کاراش باعث شد همه چی نابود بشه.
از این به بعد راحت مینویسم تو این وبلاگ
وبلاگی  رو دنبال میکنم واقعا خودشه گاهی وبلاگش باعث خنده ام میشه گاهی یادم میفته بعضی چیزا  و امشب باعث شد سعی کنم که راحت بنویسم
اینجانب خودشه شاید گاهی چیزای رو که میخواست بنویسه رو ننوشت  اشتباه محض بود

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دایان شاپ دانلود رایگان تشریفات عروسی آرشیدا دانلود جدید مترو پل گروه آموزشی آمادگی دفاعی کاشان لوله گالوانیزه - لوله گالوانیزه برق - سینی کابل - نردبان کابل گز و شیرینی سادات کفپوش دورالیت منبع انبساط